English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6092 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
planimetric U نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
grid interval U فواصل شبکه بندی نقشهای
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
draught line U خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
gyrostat U التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
z axis U محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
lubber line U خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
cable rigging tension chart U جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
fingerpost U راهنمای جاده تیر راهنماییکه پیکان مخصوص هدایت داردومسیرجاده رانشان میدهد راهنما
finder U عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد
universal grid U مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
vertical control U کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding U محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
hard sectoring U می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
levelled U تراز سطح افقی افقی کردن
level U تراز سطح افقی افقی کردن
leveled U تراز سطح افقی افقی کردن
planes U افقی سطح افق افقی کردن
plane U افقی سطح افق افقی کردن
planing U افقی سطح افق افقی کردن
levels U تراز سطح افقی افقی کردن
planed U افقی سطح افق افقی کردن
sliding wedge U گاوه افقی یاکولاس افقی
polar plot U روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
to a. the ball U توپ رانشان دادن
periodically U در فواصل معین
spacing U مراعات فواصل
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
to show round the premises U دورتادورعمارت رانشان کسی دادن
plant out U در فواصل معین کاشتن
To come into the open. U آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
gee whiz <idiom> U بافریاد شادی خود رانشان دادن
kinemacolour U سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? U این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
trabecula U دارای فواصل دربین یاخته ها
moniliform U دارای فواصل دانه وار
spacing U در فواصل مساوی تقسیم بندی
measuring magnifier U مسافت یاب مخصوص فواصل کم
chronograph U الت سنجش فواصل زمانی
map chart U طرح نقشهای
map reconnaissance U شناسایی نقشهای
coordinates U مختصات نقشهای
map scale U مقیاس نقشهای
isochronous U واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
wind fire angle U سمت نقشهای باد
coordinate code U رمزمربوط به مختصات نقشهای
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
chart data U عناصر تیر نقشهای
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
map template U طلق چارت نقشهای
feeler U وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
feelers U وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
dole U سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
carry through <idiom> U برای کاری نقشهای کشیدن
endomixis U تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
lively description U شرح روشن یا واقع نما شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد
map k U ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
backers U کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
backer U کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
universal transverse mercator U سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
minute gun U توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
dental floss U نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
ground plans U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
contour map U نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
nebula U تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
pictomap U نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
glyptography U شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
conventional sign U علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
lagrangian points U نقاط لاگرانژی
interactional points U نقاط تماس
isodose rate U خط نقاط متحدالدوز
keop soo U نقاط حساس
keop soo U نقاط مرگ
interactional points U نقاط تلاقی
trio U نقاط سه قلو
at all points U در همه نقاط
key points U نقاط مهم
triads U نقاط سه قلو
key points U نقاط حساس
trios U نقاط سه قلو
triad U نقاط سه قلو
primary masses U نقاط مادی اولیه
coordinates U طول و عرض نقاط
trig point U نقاط مثلث بندی
coordinate code U رمز مختصات نقاط
shoals U نقاط کم عمق دریا
shoal U نقاط کم عمق دریا
form line U خط بین نقاط هم ارتفاع
pin point U تعیین دقیق نقاط
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
isothermal U نقاط هم حرارت اب دریا
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
geodetic control U نقاط کنترل ژئودزی
vital points U نقاط حساس بدن
plotted U ثبت مسیریا نقاط
plots U ثبت مسیریا نقاط
dapple U چیزی با نقاط رنگارنگ
kyusho U نقاط حساس بدن
plot U ثبت مسیریا نقاط
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
isoclinal U خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
infield U نقاط توپگیری در زمین کریکت
isodose rate U خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
isopleth U نقاط هم ارتفاع موج دریا
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
isogrive U خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
plots U بردن نقاط روی طرح
differential leveling U تعیین اختلاف تراز نقاط
plot U بردن نقاط روی طرح
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
interactive U نقاط توقف را تنظیم کند
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
graphic U به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
plotted U بردن نقاط روی طرح
infill U نقاط کشیده شده روی نقشه
antipole U ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
isobare U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobar U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobars U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
zenith U اوج محور قائم بر افق نقاط
nexus U نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
isogonic line U خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
Antipodes U ساکنین نقاط متقاطردر روی زمین
jabiru U لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
horizontal U افقی
lateral U افقی
laterad U افقی
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
remaining velocity U سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
all points addressable graphics U نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
isogrive U خط اتصال نقاط متحدالنیروی ثقل روی نقشه
irredentism U سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
radiolocation U تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radial line plot U روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
cross level U افقی کردن
cross hatch U هاشور افقی
crosscut saw U اره افقی بر
cross head U تیر افقی
horizontal U سطح افقی
cross beam U تیر افقی
horizontal disparity U ناهمخوانی افقی
abscissa U محور افقی
horizontal scrolling U حرکت افقی
horizontal hook U قلاب افقی
horizontal integration U ادغام افقی
horizontal integration U تمرکز افقی
horizontal integration U انضمام افقی
horizontal loading U کولاس افقی
horizontal plane U صفحه افقی
transverse plane U صفحه افقی
abscissa U بعد افقی
horizontal growth U رشد افقی
rhumb U دایره افقی
horizontal wedge U گاوه افقی
horizontal wedge U کولاس افقی
horizontal pump U پمپ افقی
Recent search history Forum search
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
2crucification
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1how well he is performing his task
0lower pair
0کلمه ای در انگلیسی که معنای از درون جوشیدن و تراوش کردن را بدهد
0drag
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com